Tumgik
#برده
bursavavteks · 3 months
Text
قماش برادي جاكار.. #جودة_عالية #صناعة_تركية #BURSAVAVTEKS . . . . . . . . #ستائر #ريدو #ريدوات #تركيا #بورصا #صناعة_تركية #جودة_عالية #ستاير #برادي #بردة #بردات #تصميم #فيديو #تصميمي #ريلز #اكسبلور #استكشاف #JAKAR #madeintürkiye #TÜRKİYE #EXPLORE #BURSA #fabrics #blinds
0 notes
marwa-el-zeiny · 2 years
Text
Tumblr media
33 notes · View notes
majazeb92 · 1 year
Text
الانسان عمره مابيقدر ينكر ضعفه وهشاشته قدام المواقف الكبري
الموت من المواقف الكبري اللي الواحد بيتضائل قدامها تماما انا شخص مؤمن بس حقيقي الواحد بيتبادر لذهنه تساؤلات بيفرضها علينا قلقنا البشري لما نموت هيحصل ايه الصوره اللي تصورناها عن العالم الاخر عالم البرزخ هل هي الصوره الحقيقيه اللي اختارها الله فعلا ولا هي مجرد تفاسير نقلت لينا والحقيقه غير ذلك افتكر من كام سنه الجدالات اللي انتشرت تتحدث عن عذاب القبر وهل في عذاب قبر او لا وناس تنكر وناس تثبت وده يجيب دليل وده يجيب دليل والصراع كان ع اشده
انما الله حقيقة ارادته اللي تايهه بين تفاسير الخلق ليها اي هي هل الله اراد عذاب عباده فالقبر ولا انتظر للحظة مايحاسبهم
اتذكر قول اديب انجليزي مش فاكر اسمه من قلة الشاي والسجاير قال لو اتاني الله بالحقيقه المطلقه ووضعها بين يدي لرددتها اليه وقلت له ان الحقيقة المطلقه هي لك وحدك هبني البحث الدائم عنها
والجنه اللي كلنا بنحلم بيها والانهار من عسل مصفي والحور العين والتفاسير اللي شبعنا منها تفاجئ ان الاشاعره ببقولوا اللذه في الجنه هي لذه شعوريه والا ليه يعني تروح الجنه عشان تعمل اللي كنت بتعمله فالدنيا فاللذات ف الاخره هي لذات شعوريه وليست لذات للحواس تخيل اخي الكريم واختي الكريمه ان دول عصب نظرتنا للعالم الاخر مختلف عليهم يانهار اسود لو طلع اللذات شعوريه فعلا والموضوع مجرد احاسيس من السعاده والرضا ده في ناس فجرت نفسها عشان هناك في ستات حلوه وخمره مابتسطلش ولا تقلب المعده
انا اروح اقفل الدفتر واروح انام بلاش تخاريف يابني
4 notes · View notes
immigrant192 · 2 years
Text
يقال في الأساطير منذ زمن بعيد إن فضلات الطيور هي فأل حسن _بقي يومين ع السنه الجديده و الأنا يكبر سنه أتمنى السنه تكون مليانه فأل حسن ومربربه كده علينا جميعا حاضرين كنا أو غايبين..قولوا أمين
Tumblr media
2 notes · View notes
thesboy · 2 years
Text
Plz own me
2 notes · View notes
sun-am · 2 months
Text
0 notes
democracyskill · 1 year
Text
دوره بحرانهای آمریکا:قرن نوزدهم
#نخستین کنگره امریکا که مجمعی از نمایندگان سیزده ایالت بود در اوریل 1789تشکیل جلسه داد. جورج واشنگتون رییس ستاد پیشین رییس جمهور شد. در همان#قوه قضایی تقلیدی از سیستم قضایی فرانسه و پارلمانهای سیزده گانه بود. دو وزیر واشنگتون یعنی هامیلتون و جفرسون در مورد حیطه اختیارات فدرال ا#سرانجام در سال 1793جفرسون استعفا و حزب جدیدی تشکیل داد. اما مخالفان به آنان دموکرات به معنی مردم فریب گفتند و این نام برای این حزب پذیرفته#سالهای 1829تا1860دوره مهمی در تاریخ ایالات متحده محسوب میشود. با انتخاب جکسون به ریاست جمهوری، حق رای گسترش یافت وشرط داشتن درآمد حاصل از#در احزاب سیاسی هم اصلاحاتی ایجاد شد. از این پس کلیه کسانی که هوادار حزب بودند در تصمیم گیری حزبی سهیم شدند. پس تصمیم گیریهای حزبی دیگر کار#موضوع بردگی در این دوره تنشهای زیادی بین شمال و جنوب ایجاد کرده بود. ایالات جنوبی که اقتصادشان وابسته به کشاورزی بود بردگی را ضروری میدان#افکار عمــومی در شمال مخالف بردگی بود. در مطبوعات، نوشده های زیادی علیه بردگی نوشته میشد و به تنش بین شمال و جنوب می افزود.#برخی بردگان از دست اربابان خود به شمال میگریختند که صاحبان آنها خـواستار استرداد آنها بودند. مسئله بردگی محیط زندگی در ایالات متحد را مسم#دادگاه عالی فدرال سعی داشت وارد این دعوا نشود. اما فشار افکار عمـومی موضوع را به دادگاه عالی کشاند. همه از دیوان عالی انتظار داشتند موضوع#قضات جنوبی دونفر از همکاران شمالی را راجع به یک برده فراری همعقیده کردند و یک رای تاسفبار صادر کردند. این رای در شمال موجی از خشم برانگیخت.
0 notes
fozdoaa · 1 month
Text
أنا شخص بيتعلق جدا بالناس اللي بيحبها
،ببقى فعلا متشعبطة زي العيال، وبحب ابقى قريبة، وبيجيلي separation anxiety لو فى حاجة حصلت، وماعرفش انام كويس وممكن أمرض حرفياً لو أى حاجة اتغيرت!
بس بحس سبحان الله ان الحياة بتعلمنا الدرس ده بكل الطرق. بالذوق بالعافية لازم تتعلم
تديلك حد شبهك جداً بس الظروف تخليكم غصب عنكم تتفرقوا..
تديلك صديق تحبه جداً بس تلاقيه بدون اسباب واضحة بيبعد عنك وبتخسروا بعض..
تديلك ناس لذيذة حواليك واول ماتتعوّد عليهم تحتاج تتحرك لمكان تاني وتسيبهم..
.. فلان بعد عنك، وفلان غلاوتك عنده مش زي غلاوته عندك، وفلان الدنيا سحلة ، وفلان اتغير، وفلان ظروفه صعبة ..
علاقات مهما تمنيت انها تفضل موجودة، الدنيا بتعلمك انها ليها expiry date طال او قصر وفي الاخر توصل لأحبب من شئت فإنك بشكل ما بمزاجك او غصب عنك بشياكة او لأ بclosure او بوجع بسبب حقيقي او بسوء ظن فإنك مفارقه.
والحقيقة دي زي ماهي مؤلمة جداً زي ماهي برده بتحررك لما تتقبلها…
المفروض تعلمني و تعلمك ماتتعلقش اوي.
و تكسر عندنا الأمان الزيادة في الناس، عشان ترجع تاخد الأمان من ربنا !
بس عيلتك، شغلك، صحابك ،جوزك.. كل دول بيتغيروا.. كله كله ماعدا ربنا على طول معاك. فأمانك يجي من ربنا اولا وبعد كده علاقتك بنفسك وبعد كده اي حد ييجي بعدها، لأنك مهما حبيت واتعلقت "فإنك مفارقه"
Rana Elbehery
87 notes · View notes
humansofnewyork · 8 months
Photo
Tumblr media
(11/54) Before our wedding Mitra’s father gave her one final piece of advice: ‘Never let a man enforce his opinions on you.’ And she took it to heart. She was my opposite. My antithesis. The hardest for me to convince. She would tell me I was too optimistic. She’d say that I only saw the best in things, whether that be people, Iran, or Shahnameh. After our marriage I finally convinced her to read it with me. We’d just moved to Germany so that I could attend university. Each night when I came home from class, she’d lay her head in my lap and I’d read her a chapter. It was my second time reading the book all the way through. My first time as an adult. As a boy I’d always been drawn to Rostam’s feats of strength: his taming of Rakhsh, his defeat of the demon king, his slaying of the dragon. But now I noticed something else. Rostam lived by a code. He would not serve an evil king. He would only serve his ideals. 𝘋𝘢𝘢𝘥. Justice. 𝘙𝘢𝘴𝘵𝘪. Truth. And most of all, 𝘈𝘻𝘢𝘥𝘪. Freedom. Rostam would never sacrifice his freedom. The great champions of Shahnameh were more than warriors, they were vessels for our ideals. Even in the darkest times, even in the times of greatest danger, they lived by their code. I did my best to interest Mitra in certain parts. When I came to the story of the female knight Gordafarid, I quickened my pace. I filled my words with excitement: ‘The battle was nearly lost. Gordafarid’s commander had been captured on the battlefield. Her castle was completely surrounded by the enemy. Gordafarid tried to rally the men to fight, but none would join her. They wanted to stay behind the castle walls. They wanted to surrender. Gordafarid’s cheeks turned black with rage. She grabbed her bow and arrow, tied her hair beneath her helmet, and rode out to face the enemy alone. She stopped just short of the enemy lines, and like a lion she roared: 𝘞𝘩𝘦𝘳𝘦 𝘢𝘳𝘦 𝘺𝘰𝘶𝘳 𝘤𝘩𝘢𝘮𝘱𝘪𝘰𝘯𝘴?’ In the heat of the story, I peeked down at Mitra to see if she was scared. But she’d fallen asleep.”
 پیش از ازدواجمان پدر میترا آخرین اندرز را به او داد: «هرگز اجازه نده مردی به تو زور بگوید.» و او آن درس را جانانه پذیرفته بود. و ما در تمام زندگی‌مان چنین بوده‌ایم. او همواره آنتی‌تِز من بوده است. نقطه‌ی مقابل من. سرسخت‌ترین کس برای متقاعد شدن. می‌گفت بیش از اندازه آرمانخواهم، بیش از اندازه ناآزموده و بیش از اندازه باورمند. می‌گفت که من همیشه بهترین‌ را در هر چیزی می‌بینم، چه مردم باشد، چه ایران و چه شاهنامه. پس از ازدواجمان سرانجام توانستم او را راضی کنم که همراه من شاهنامه بخواند. دوران دانشجویی را در آلمان زندگی می‌کردیم. و هر شب که از دانشگاه به خانه برمی‌گشتم، سرش را روی پاهایم می‌گذاشت و من بخشی از شاهنامه را برایش می‌خواندم. این دومین بار بود که شاهنامه را از آغاز تا پایان ‌خواندم. نخستین بار در بزرگسالی. در کودکی همواره شیفته‌ی نبردهای رستم بوده‌ام: رام کردن رخش، شکست دیوان، کشتن اژدهای پیدا و پنهان. ولی آن روز به نکته‌ی دیگری پی برده بودم. رستم برپایه‌ی یک قانون زندگی می‌کرد. او به پادشاه ستمگر خدمت نمی‌کرد. او‌ تنها به راه آرمان‌هایش می‌کوشید: داد، راستی و بالاتر از همه، آزادی برایش ارجمندترین بود. رستم هرگز از آزادی‌اش نمی‌گذشت. پهلوانان بزرگ شاهنامه فراتر از جنگجویانی نیرومند بودند. آنها نگهدارنده‌ی آرمان‌های‌مان بودند. حتا در تاریک‌ترین زمانها، حتا در بزرگترین خطرها، پیرو قانون پهلوانی خود بودند. من بیشترین تلاش خود را می‌کردم که میترا را دلبسته‌ی بخش‌های ویژه‌ای از شاهنامه کنم. هنگامی که به داستان گردآفرید رسیدم، شتابم را بیشتر کردم. واژ‌گان را با شور بیشتری خواندم. دژ سپید به محاصره‌ی دشمن درآمده بود، هجیر نگهبان دژ بود. به جنگ سهراب رفت و به کمند او گرفتار شد. هنگامی که گردآفرید آگاه شد، گونه‌هایش از شدت خشم به سیاهی گرایید: چنان ننگش آمد ز کار هجیر / که شد لاله‌رنگش به کردار قیر. پس تیر و کمان خود را برداشت. گیسوانش را به زیر کلاه خود گرد آورد، و یکه و تنها بر دشمن تاخت. به نزدیکی سپاه دشمن ایستاد و چون شیر غرید: به پیش سپاه اندر آمد چو گرد / چو رعد خروشان یکی ویله کرد / که گردان کدامند و جنگ‌آوران / دلیران و کارآزموده سران. در اوج داستان نگاهی زیرچشمی به میترا انداختم تا ببینم که آیا ترسیده است. او به خواب رفته بود
216 notes · View notes
sosadhereaboutmai · 1 year
Text
بس برده واحشني شعور إن حد يبقى موجود معايا أشاركه ويشاركني كل حاجة يهتم بأمري ويدور عليّا ويطمن عملت ايه في الموضوع إياه برده الحياة بلا رفيق دي صعبة
203 notes · View notes
bursavavteks · 2 years
Photo
Tumblr media
قماش ستائر جاكار.. #صناعة_تركية #جودة_عالية #جاكار #ستاير #جملة_الجملة #ستائر #برادي #بردات #برده #تركيا #بورصا #بورصة https://www.instagram.com/p/CglrOJZLUdW/?igshid=NGJjMDIxMWI=
0 notes
free0spirit · 9 months
Text
لو حبيبك عسل ألحسه كله عادي جدا وأشبع منه،...ماحدش ضامن عمره....
والضحك من غير سبب مش قلة أدب خالص....بالعكس النكد من غير سبب هو اللي قلة أدب...
والقطط ما بتحبش خناقها.....طيب واحد بيخنقها تحبه بأمارة إيه...
واللي عقله في راسه... لا عرف خلاصه ولا أتهبب..... بالعكس ده لما شغل عقله نيلها أكتر......
و أه......فات الكتير.....بس لسه باقي الكتير برده...
وصوباعك اللي بيوجعك ما تقطعهوش.... أصلها مش وجع وغباوة يعني....
ولما تتلسع من الشوربة أنفخ برده في الشوربة.......الزبادي مالوش دعوة خالص ماهو أنت ما تبقاش ملسوع وعبيط كمان......
والضافر بيطلع من اللحم دلوقتي....عادي جدا.....
واللي طلب العلا لا سهر الليالي ولا حاجة .... ولو مش مصدقني أسألوا حمو بيكا .....
واللي رقصوا علي السلم اللي فوق شافوهم.... واللي تحت سمعوهم......عااادي... علشان إحنا ناس حشرية بطبعها ......🤷‍♀️
Tumblr media
صباح السكر
80 notes · View notes
pippo99 · 7 months
Text
Tumblr media
لا تهلع من الخوف فبعض الأمان يقتلك صقيع برده
62 notes · View notes
marwa-el-zeiny · 5 months
Text
لماذا لا ينفطر قلبي عندما تتهمني ابني بالتقصير؟!
*********
أولاً: لإني حتمًا وطبعًا ولا بد انا مقصرة...
مهما طلعت ونزلت واتفردت وانثنيت، مفيش حد ممكن أبدا يدّعي إنه مش مقصر ، خصوصًا واحدة طماعة زيي قررت تفتح صدرها ع كل جبهات الحياة بيت وشغل وغربه واهل وصحاب
ثانيًا: لأنه كطفل فهوا بيعبر عن مشاعر اللحظة وبس!
الأطفال بيطلعوا الكلام بتعميم يبدو كأنه أفكار راسخة... ده مش حقيقي ف أوقات كتير، الأطفال بتعبر عن الحال وليس المقام. انا لو خرجت ابني وعملتله الاكل اللي بيحبه وكل حاجه بيحبها طوووول اليوم وجينا قبل ما ينام مرضتش أخليه يقعد نص ساعه ع التابلت هبقي مامي مقرفه♥ومبعملوش أي حاجه😀واني مستاهلش لقب ميما اللي بيدلعني بيه
ثالثًا: لأني عارفة إني علمته مفردات كبيرة وتراكيب لغوية معقدة تساعده ف التعبير عن مشاعره.. والكم دا بيطلع عليا أنا أول واحدة 😅
حرفيًا: وكم علمته نظم القوافي فلما قال قافية هجاني. 😂
الحقيقة إني بشوف ده نجاح ساحق لمجهود كبير اتحط ف إنه يعرف بتواصل مع مشاعىه ويفهمها ويعرف يعبرعنها،...
والأهم من ده كله... جرأة كبيرة ف مواجهة أي حد بمشاعره دي.
ودايمًا بحاول أوصل معاه ع انه يعبر عن مشاعره مع مراعاة مشاعر اللي قصاده صحيح لسا موصلتش معاه لحل بس انا مؤمنه ان الأطفال مش مكلفين يا جماعة...
لإنهم قيد التمرين والإعداد..
الإعداد ده هيتخلله مراحل من الأنانية عشان يعرفوا نفسهم واحتياجاتهم
ومراحل من الاندفاع والعنف عشان يعرفوا يدافعوا عن نفسهم واحتياجاتهم
ودورنا إحنا نهذب ده بطريقة آمنة عشان يوصلوا لمرحلة التكليف وهما عارفين يحافظوا ع حدودهم وحقوقهم... لكن بأدب ومراعاة للآخرين.
رابعًا: ودي قد تبدو متناقضة مع أولاً لكنها ف الحقيقة بتكملها...
هي إني بفكر نفسي دايمًا إني كفاية...
بأعمل أقصى ما عندي... وأحسن ما عندي... وآخر ما عندي...
يطلع زي ما يطلع بقى بس أنا برده بتمرن إني ابقي Good enough mother
صراحته-وإن كانت عنيفة- بس بتواجهني بحقيقة حاجات محتاجة أشوفها......
والحقيقة مش مريحة..الحقيقة دايمًا مؤلمة... فحتى لو انفطر قلبي للحظة، هيلتئم بعدها ع طول ويكمّل..
37 notes · View notes
yooo-gehn · 3 months
Note
مش شايف إنك لو بتكلم الناس عشان توعيهم ، دا فيه نوع من النرجسية ، او محاولة للرضا عن النفس عن طريق إنك تعمل جميلة في الناس ، ومش شايف برده إنك لو حاسس إنك عارف حاجة الناس مش عارفها فدا في حد ذاته غرور وتعالي ؟
إيه المشكلة أني أعمل حاجة تفيدني وتفيد اللي حواليا، وأحس بالرضا عن نفسي بسببها؟ ليه ماينفعش أعمل كده إلا لو كان هدفي الأساسي الوحيد أني نرجسي عايز يحس أنه فشيخ؟ لو عممنا الموضوع، مفيش وضع في الدنيا هايتغير، وأي حد هايفتح بقه هايقولوله بس يا نرجسي. مفيش حد هايقدر يصلح الكون لوحده بكلمتين هايقولهم، بس إيماني هو إن الكون بيتصلح بعدد أكبر من الناس بتؤمن بأفكار أفضل بمرور السنين. وإن لا بأس لو الواحد حس بالرضا عن نفسه لهذا السبب، مادام ده مش هوس بيحركه.
وبالنسبة للفكرة التانية، فهي أكتر حاجة الناس فاهماها غلط عن التواضع، المتواضع اللي بيدعي إن لا شيء يميزه على الإطلاق عن غيره، متواضع مزيف، يتقمص دور المتواضع اللي الناس متوقعاه لا أكثر، لأن التواضع الحقيقي في رأيي هو اعترافي بما يميزني، وفي نفس الوقت عدم شعوري بأني أفضل من الآخرين بسببه. وبالمعنى ده أنا ممكن عادي يكون عندي فعلاً فكرة جديدة أقولها، أو نقد ذكي غير مطروق، أو معلومة مهمة لم تؤخذ في الحسبان، لكن أقدر أقولهم بدون تعالي، الفيصل في الآخر هو الأتيتيود، أو طريقتي في عرض أفكاري.
25 notes · View notes
waelahmedsblog · 6 months
Text
الحقيقه انه مش بس المال السايب إللى بيعلم السرقه المشاعر المفرطة برده بتعلم السرقه !!
الجدعنة الزيادة والاصل و العطاء و أنك موجود فى اى وقت والاهتمام الزيادة وكمان من غير ما تكون مستنى مقابل بيعلم انك مضمون و بيعلم سرقة حقك !!
اى حاجه بتتعمل ببلاش بيبقى فى الاخر ملهاش تمن وملهاش قيمه ، كل حاجه عملتها وافتكرت انك بتعمل خير ومحطتش حدود أديت فرصه لنهبك و لظلمك واستنزاف مشاعرك في المكان الخطأ مع الشخص الخطأ ، وعلي مابتبدأ تفوق وتقرر انك تعمل استوب بتكتشف ان اتسرق منك أوقات من عمرك بحسن نيه و جدعنه منك مش مُقدره و فى غير محلها !!
اتعلم امتى تدى وامتى تمشى ، أتعلم فن المسافات و التجاوز ، كل حاجة زي مافيها اخد فيها كمان عطاء ، زي مافي حقوق ليك في كمان واجبات عليك !!
الافراط في العطاء يعلم الناس الاستغلال ، الافراط في التسامح يعلم الناس التهاون في حقك …!!
48 notes · View notes