توده‌ای

ای کاش خودت باشی و جانم بستانی

View On WordPress

خو می‌نی شیه؟

خودش مملکت‌مان را خورد، فرودگاهش تک‌تک عزیزان‌مان را

View On WordPress

خ مثل...

خونخوار که افسار سک هار و کفتار به دست آرد جز به قطع دست دست از جنایت برنمی‌دارد باشد که سرش بر باد رود و تنش به زیر آوار روزی که سرانجام شب پایان پذیرد

View On WordPress

بی همگان به سر شود

گم کرده‌ایم خود را و در هر شعر، داستان، نوا و نما کند و کویش می‌کنیم.

View On WordPress

چو دانی و...

حس، دروغ نمی‌گوید؛ حس، خود دروغ است.

View On WordPress

بهتر از هیچی

شلخته بود و سربه‌هوا تنها چیزی که هیچ‌گاه جا نگذاشت دلش بود.

View On WordPress

تنهایی وجودی

فریاد می‌زنیم تنهایی‌مان را در سکوت مبادا که اطرافیان خبر شوند

View On WordPress

هم‌بند

چنگ می‌زند که بدارد و تنها زخم تر می‌کند

View On WordPress

در آینه

– زندگی سخته.+ زندگی‌کردن سخت‌تر!

View On WordPress

واپسین دم

هنگامه‌ای که سرانجام عقلانیت می‌چربد

View On WordPress

توان‌یاب

عزیز دل بابا دور زمانی است که برایت هیچ ننوشته‌ام، که دست هست ولی دل نیست، که قلم هست لیک قلم شده است. عزیز دل بابا آه از نهادمان درآمده، که هر نفسی که فرو می‌دهیم ممد ممات است و مکدر ذات، که نه هوایی هست که دم بکشیم و نه فضایی که دم برآوریم. عزیز دل بابا پیشترها زمستان بود، سرما بود و جاده‌هایی لغزنده، که لیز می‌خوردیم و می‌خندیدیم و درد زمین خوردن را با تفریح به جان می‌خریدیم، حال گرمایش…

View On WordPress

ادامه بَده

غم موهبتی است آنگاه که کار به بی‌احساسی می‌کشد

View On WordPress

حکومت کودک‌کش

رنگی نمانده است بر این کیان باقی همه رنج است

View On WordPress

مغلوب قلوب

انقلابی است در قلبمان و قالب تهی می‌کنیم

View On WordPress

دنیا رو آب ببره، فلانی رو خواب می‌بره

دنیا رو آب ببره، فلانی رو خواب می‌بره

موج گیسوان‌تانکشتی به گل نشسته خسته راروانه ساخت

View On WordPress

مرگتان باد

و روزی این بغض می‌شکند سد منحوسی را که بر آزادی ساختید

View On WordPress

سنگین

به خاطر کاهش شنوایی ناشی از کهولت است، وگرنه تاکنون صدای انقلاب را شنیده بود.

View On WordPress