اما تمام دریاهای جنوب را من گریستهام…
1 note
·
View note
برف بکر
معبری از سکوت و زیبایی
غژ غژ برف در رد پایم
زنجره زمستانی
1 note
·
View note
13890323
کشف تن تو.
0 notes
وقتی شعورت جنگل انبوه توهم را پشت سر نهاد، به هر آن چه شنیدهای یا خواهی شنید بیاعتنا میگردی.
فصل ۲ آیه ۳۵
1 note
·
View note
تلاش برای کشف دلیل وجودی خودت بیفایده است. اگر توضیحی میخواهی، میتوانی به خودت بگویی من روشی هستم که خدا برای تنبیه خودش یافته است. تنبیه خودش به خاطر این که در یک لحظه غفلت تصمیم گرفت جهان را خلق کند.
1 note
·
View note
138605241504
خوزه آرکادیو بوئندیا گفت: «من هم همین فکر را میکردم ولی یک مرتبه متوجه شدم که امروز هم مثل دیروز، دوشنبه است. آسمان را ببین، گلهای بگونیا را ببین، امروز هم دوشنبه است.»
فردای آن روز، چهارشنبه، خوزه آرکادیو بوئندیا وارد کارگاه شد و گفت: «وحشتناک است! میبینی هوا چطور است؟ ببین خورشید چه حرارتی دارد! درست مثل دیروز و پریروز امروز هم دوشنبه است!»
روز پنجشنبه بار دیگر وارد کارگاه شد. چهرهاش مانند زمین شخمزده پریشان بود. در حالی که نزدیک بود بغضش بترکد گفت: «دستگاه زمان میلنگد، اورسولا و آمارانتا هم که اینقد ردور هستند!»
آئورلیانا او را مانند بچهای سرزنش کرد. او هم بنای لجبازی گذاشت. شش ساعت تمام چیزهای مختلف را این رو و آن رو کرد تا بلکه موفق شود فرقی با ظاهر آن در روز پیش پیدا کند و گذشت زمان برایش ثابت شود.
روز جمعه قبل از این که کسی از خواب بیدار شود، بار دیگر به معاینه اشیاء پرداخت و دیگر برایش شکی باقی نماند که هنوز همان طور دوشنبه است.
1 note
·
View note
چو تیره شود مرد را روزگار
همه آن کند کش نیاید به کار
1 note
·
View note
13890223
اولین بار، اولین بار…
1 note
·
View note
13890222
سیاره مهینفر: ۱۶۰۰ اساماس را که از نظر من ۱۶۰۰ دیالوگ برای داستان بودند و نیز روند دوستیمان را نشان میدادند، از موبایلم پاک کردم.
Did they mean anything to you?
سیاره مهینفر: بله. اما نپرسید چه. Please.
Ok. And I already made my judgement. But please don’t ask me what it is.
سیاره مهینفر: به این میگن به بدجنسی تمام عیار. به این میگن چیزی که عوض داره ولی گله نداره. به این میگن یه واکنش سریع و مستقیم در جهت عکس.
But it’s fair, isn’t it?
سیاره مهینفر: Yes, it’s fair.
1 note
·
View note
13890215
بینیاز شدن رابطه وابستگی را برعکس میکند. آن گاه مستقل شدن آسان میشود.
1 note
·
View note
«من به قدری فرتوت و کوچک شدهام که از تابستان سال پیش دیگر خودم را ندیدهام چون قدم به آینه نمیرسد. به این ترتیب از عمرم چند سانتیمتر بیشتر نمانده و اگر تو باز هم پا به پا کنی؛ وقتی به اینجا برسی من بخار شدهام و به هوا رفتهام.»
1 note
·
View note
13890207
ساعت ۱۷۰۰
سر حاجیآباد
1 note
·
View note
20100423
First time we met together in public…
1 note
·
View note
13890202
قرص خورشید در پس زمینه دکلهای غولپیکر برق، در هوایی که به خاطر سوزاندن ساقههای برنج خاکستری شده و بوی دود میدهد، آدم را یاد آخرالزمان میاندازد یا شاید هم نگهبانان جان کریستوفر. استفراغ در گلویم بغض شده.
1 note
·
View note
13890201
حس موقعی رو دارم که نصفه شب از خواب بلند میشی و میبینی مثانهات داره میترکه ولی هوس میکنی یه ساعت پیاده بری تا دم در ستاد یا مدرسه سابقی جایی خودتو خالی کنی.
1 note
·
View note