Tumgik
mehr86 · 9 years
Text
دوران ناتوانی
خدای تعالی, پروردگار آسمان ها و زمین, خدایی است که زمین را خلق کرد, زمینی را که ۴۶۰۰ میلیون سال سن دارد, و اگر عمر زمین تا به امروز یک سال باشد, عمر صد ساله ی تو یک ثانیه هم نیست... خوب حال بدین بیاندیش که مثلا پس از مرگ بگویند که باید اندکی منتظر باشی ... انتظار... فقط به اندازه ۱۰ ثانیه (از عمر یک ساله زمین) منتظر باش تا عاقبت کار مشخص شود... این میشود ۱۰۰۰ سال برای تو! فکرش را هم که کنی , لرزه بر اندامت می افتد ... اما به واقیت این امری است محتمل که انتظاری طولانی در پی باشد! این است که حافظ میفرماید: چو بر روی زمین باشی, توانایی غنیمت دان/ که دوران ناتوانی ها بسی زیر زمین دارد... که دوران ناتوانی ها بسی زیر زمین دارد... که تنها دستاورد و توشه تو در زیر زمین همان عمل صالح و نیکی و دانایی و زیبایی (اخلاق نیکو) است ... همان بخشی ازقرآن است که بدان عمل کردی ... و آن را به تو میدهند! و باقی هم خسران است... در آفرینش خدای تعالی: در طول نماز بار ها و بار ها تکرار میکنی: سبحان الله: پاک و منزه است خدای بلند مرتبه من, پاک و منزه است خدای بزرگ من... اینها را میگویی تا به یاد بیاوری که خدای تعالی از هر تصور و وهمی که تو داری منزه است... و بار ها میگویی الله اکبر: خدای تعالی از هر تصوری و هر امری که در عالم بیرون و در ذهن من است برتر و بالاتر است! یعنی در حالت سجده و رکوع, همان حالت خضوع و خشوع خدای تعالی را از تصور و وهم و خیال و اندیشه خود درباره او پاک و منزه می دانی, و همواره به یاد می آوری که خدا بزرگتر از هر آن چیزی است که میفهمم و میبینم یا تصور میکنم. و خدا شناسی امری است که باید عمری بر آن صرف کرد ... که رسول خدا با آن همه عبادت که کرد و آن همه حقایق که از غیب دریافت کرد فرمود "ما عرفناک حق معرفتک و ماعبدناک حق عبادتک " ... تو را آنگونه که شایسته توست نشناختم ای خدا! خداوندی که هیچ برگی از درختی نمی افتد مگر آنکه او آن را میداند! و او با شماست هر کجا که باشید. هر گاه در طبیعت راه میروم به برگهای درختان نگاه میکنم و به این آیه فکر میکنم... که هیچ برگی از درختی نمی افتد مگر آنکه او آن را میداند. تا به حال شعر مولوی را شنیده ای که میگوید: هله نومید نباشی که تو را یار براند / گرت امروز براند نه که فردات بخواند در اگر بر تو ببندد مرو و صبر کن آن جا / ز پس صبر تو را او به سر صدر نشاند و اگر بر تو ببندد همه ره‌ها و گذرها / ره پنهان بنماید که کس آن راه نداند که بیت آخر مرتبط است با این آیه قرآن که "ومن يتق الله يجعل له مخرجا ويرزقه من حيث لا يحتسب", یعنی او را از جایی که فکرش را نمیکند روزی میدهد! چگونه است که اگر همه راه ها و گذر ها را بر تو ببندد, راهی پنهان به تو نشان میدهد که کسی آن راه را نداند؟ مگر آن افراد دیگر بنده ها و آفریده های او نیستند؟ خوب آن راه را به همه نشان بدهد! تفکر من در این مورد آن است که خداوند به هر بنده اش آن چنان علاقه ای دارد که انگار همین یک بنده را دارد (این حدیث قدسی را جایی دیده ام اما منبع دقیق آن را نمیدانم: "بنده من هنگامی که به نماز می ایستی من آنچنان گوش فرا میدهم که انگار همین یک بنده را دارم و تو چنان غافلی که گویا صدها خدا داری!!"), و این است که خدای تعالی به هر بنده اش عنایتی خاص او دارد. و همان گونه که خدای تعالی عنایتی خاص به تو دارد, عنایتی خاص به هر یک از انسان های دیگر دارد: به خواری منگر ای منعم ضعیفان و نحیفان را / که صدر مجلس عشرت گدای رهنشین دارد و باز هم با این اندیشه سخن به انتها میبرم که شرط بندگی ادب است که مولوی فرمود "از خدا جوییم توفیق ادب / بی ادب محروم شد از لطف رب" که بنده هر چقدر خدا را بهتر و بیشتر بشناسد ادبش بیشتر میشود, و اخلاقش نکو میگردد, و سگ خشم و اسب شهوت را به خدمت میگیرد تا به راه راست برود.
0 notes
mehr86 · 9 years
Text
خیر خواهی
بنده باید گره مشکلات از خدای تعالی جوید, که از خزانه غیب اش وی را دوا کند:
دردم نهفته به ز طبیبان مدعی / باشد که از خزانه غیبم دوا کنند
و بداند که عاقبت به خیری به رندی و زاهدی نیست, بلکه به عنایات حق است:
چون حسن عاقبت نه به رندی و زاهدیست / آن به که کار خود به عنایت رها کنند
و اینگونه نیست که با زور و زر بتوان فضیلت خرید, بلکه قلب سلیم است که اهمیت دارد:
فيـض ازل به زور و زر، ار آمدي بدست / آب خضـر نصيـبه اسكـندر آمـدي
باید خیر خواه مردمان بود, که از بیانات مولانا در کتاب فیه مافیه اینچنین است: "اگر کسی از دیگری به نیکی یاد کند، آن خیر و نیکی به وی باز می گردد. این بدان مانَد که کسی اطراف خانهٔ خود گلزار برپا کند. او هر بار که به این گلزار نگاه می کند خود را در بهشت می بیند. و اگر از بدی های کسی یاد کند بدان مانَد که در میان مار و کژدم و خار و خاشاک می توانیم در راه می رود! پس اکنون که می توانیم در باغ و گلزار باشیم چرا خود را به خارستان و مارستان افکنیم ؟!"
0 notes
mehr86 · 9 years
Text
لیس للإنسان الا ما سعی
و ان لیس للإنسان الا ما سعی
و ان سعیه سوف یری
برای انسان جز آنچه که تلاش میکند نیست. و کوشش او به زودی دیده خواهد شد. (قرآن کریم ) این آیه از عظیم ترین قوانین و معانی زندگی است ... اینگونه نیست که کسی به سر منزلی برسد و ایمن شود از اینکه سعی کند! بلکه برای انسان نیست جز آنچه که سعی میکند , و میفرماید "ان سعیه سوف یری", نمیفرماید که نتیجه تلاش او دیده میشود, بلکه تلاش او دیده میشود! و این است مفهوم نیکی کردن, که آدمی صواب نیکی اش را نمیبرد بلکه خود نیکی اش به او باز میگردد! یعنی صورت حقیق اعمالش را میبیند. و به همین دلیل است که میفرماید "فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ ..." یعنی هر کس ذره ای نیکی کند آن را میبیند و نمیفرماید که نتیجه آن را میبیند! برگردیم به آیه "و ان لیس للإنسان الا ما سعی": میخواهیم از این آیه مفهوم خدا شناسی را استنباط کنم, که خدا شناسی و دریافت حقیقت زندگی یک فرایند تدریجی است که آدمی اندک اندک به خدای تعالی نزدیکتر میشود و خدا را بهتر میشناسد, و به همین دلیل است که مولوی فرمود: گر نه موشی دزد در انبار ماست / گندم اعمال چل ساله کجاست ریزه‌ریزه صدق هر روزه چرا / جمع می‌ناید درین انبار ما که مقصود آن است که باید این صدق هر روزه در انبار معرفت آدمی که دل اوست جمع گردد و مرتبه وی در باب خدا شناسی بالاتر رود. که شناخت خدای تعالی جد و جهدی طلبد در راه علم آموزی و عبادت و بندگی خدای تعالی.  که حق تعالی فرمود "من جاهد فینا لنهدینهم سبلنا". به همین دلیل است که سعدی میفرماید: رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند / بنگر که تا چه حد است مکان آدمیت طیران مرغ دیدی تو ز پای‌بند شهوت / به در آی تا ببینی طیران آدمیت نه بیان فضل کردم که نصیحت تو گفتم / هم از آدمی شنیدیم بیان آدمیت
0 notes
mehr86 · 9 years
Text
اندر ادب حقیقت جویی
سخن اندر ادب حقیقت جویی:انسان دانا حقیقت جو است, و ادعا نمی کند که صاحب حقیقت است. متواضع است نه مدعی. معمولا آرام است تا خروشان. به دنبال جدال نیست. از دفاع بیرونی از دین و عقاید گریزان است.دانا به دنبال آن است که با حقایق بیشتری آشنا شود و بسیار پند گیرنده است. دانا دلش در زبانش جاری نیست, گلایه اش کم و سکوتش زیاد است. (سكوت بدين معني نيست كه تو سخني نداري يا نظري نداري يا چيزي نداري, بلكه سكوت به معني وقار است و اينكه شايد سخن گفتن را سود نيست. همان طور که سعدی فرمود: اگر عالمی هیبت خود مبر / وگر جاهلی پردهٔ خود مدر)آنگاه که به او رسیدی روی خوش به تو نشان میدهد هر چند دلش غوغا باشد. سفره دلش را هر جا باز نمی کند. چون با تو همنشینی می کند, سوالی نمی پرسد که فضولی باشد, بلکه در سخن گفتنش نرم و دقیق است. مهربان است و درشت خوی تند خو نیست. او را با روی خوشش به یاد می آوری و لبخند ملیح اش و سکوتی پر از آرامش!
 الحمد لله رب العالمين  
در باب حقيقت طلبي: بدان كه انسان دانا و مومن بي ادعا است، و مي داند كه "هر كه را اسرار حق آموختند، مهر كردند و دهانش دو ختند" و مي داند كه " اي مرغ سحر عشق ز پروانه بياموز / كان دل شده را جان شد و آواز نيامداين مدعيان در طلبش بي خبرانند / كان را كه خبر شد خبري باز نيامد " و منظور آن است كه "غيب" و اسرار حق و خبر از معنويات و مكاشفه اموري هستند غير قابل اثبات كه سخن گفتن از آنها نزد هر دوستی و آشنایی تنها فرد را در معرض سوال قرار مي دهد و چه بسا كه مخاطب، گوينده را فردي مدعي و لاف زن تصور كند كه با اين سخنان ميل برتري جويي دارد. آن كس كه اسرار خويش نزد نا اهل آشكار مي كند نشان مي دهد كه ظرفيت اش اندك است كه بسياري باشند از او تجربيات بيشتر دارند و هيچ نگويند. و بدان كه بنده بايد چشم اميد تنها به حق تعالي بدوزد. 
الحمد لله رب العالمين
 اندر پرستش خدای تعالی: ای برادر تو همان اندیشه ای, ما باقی تو استخوان و ریشه ای سخن ام را با این بیت آغاز کردم و به زودی به آن اشاره خواهم کرد. بدان که خدا شناسی با خدا پرستی یکسان نیست. مهمترین طریق پرستش خدای تعالی نماز خواندن است, و سپس سجده و مناجات پس از نماز. و نماز بدون حضور قلب و اندیشه نسبت به خدای تعالی نماز نیست! به جز اندیشه و حضور قلب, این "استخوان و ریشه" یا همان جسم تو است که بالا و پایین میرود!پس آنگاه که به نماز ایستادی نیت خود را مرور کن و خالص کن که به جهت پرستش خدای تعالی نماز میخوانی. و چون الله اکبر میگویی به یاد آور که خدای تعالی برتر و بالاتر از هر چیزی است که بتوان دید یا تصور کرد, و هر الله اکبر یاداوری است که نیت خویش خالص کنی که به جهت پرستش آن خدای "بزرگتر از هر اندیشه ای" به نماز ایستاده ای. 
الحمد لله رب العالمین
0 notes
mehr86 · 9 years
Text
بيت زيبا
بلبل از فيض گل آموخت سخن ور نه نبود اين همه قول و غزل تعبيه در منقارش
0 notes
mehr86 · 9 years
Text
نیکی
به نام پروردگار بزرگ آسمان ها و زمین خدایی که آفریدگار همه جنبندگان است و جز او هیچ معبودی نیست خدایی که برتر و بالاتر از هر آن چیزی است که خیال آدمی تصور تواند کرد. تو را شکر ای رحمت گر مهربان به تعداد ذرات خونی که از رحمت تودر رگ های ما جریان دارد. تو را سپاس ای رحمت گر مهربان... رحمت خود بر ما ارزانی دار که تو را همواره بندگی کنیم و شکر گذار تو باشیم و نیکی کنیم و ��ر هنگام سفر آخرت خسران زاده و نادم نباشیم. و آنگاه, خواستم باز از ماه رمضان بنویسم ... از این ماه پر برکت که خدای تعالی تو را مهمان کرده ... و به تو امر نموده که هر روز روزه بگیری ... اندرون از طعام خالی داری تا نور حقیقت در آن یابی ... و بدان که دل با روزه ماه رمضان نورانی می شود, به خصوص که با زبان روزه قران بخوانی و در معانی آن تفکر کنی ... و آنگاه که دل پاک شد, چون آیینه حقیقت را منعکس میکند و در نتیجه دل آرام میشود و رویاهای صادقانه بیشتر میبینی ... و اگر این چنین نشود به دنبال دلیل اش باید گشت که شاید دل به حق مشغول نبوده و مشغول دنیاست ... پس به خاطر دار که ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند / تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری پس غافل مباش و خدای تعالی را هر ساعت و هر لحظه شکر گوی! اندر حکایت "نیکی" کردن: بدان که خدای تعالی فرمود هر گز به نیکی نمیرسی مگر آنکه از چیزی که دوست داری انفاق کنی ... بدین معنی که به کسی که بدو انفاق میکنی همان بدهی که برای خود میخواهی ... که بدین سبب دل از برای حق تعالی از آنچه که عزیز است میگذرد... و دل پاک میشود و حقیقت را در می یابد. و آنگاه که انفاق میکنی یا صدقه می دهی دست خود را پایین بگیر که گیرنده دست بالاتر باشد که آنچه که در راه خدای تعالی می دهی را ابتدا خدای تعالی از تو میگیرد و سپس به گیرنده میدهد... بدین معنی که خداوند از دست تو به او چیزی بخشید ... و چه کوچک است هر آنچه که در راه خدا بدهی , خدایی که به تو زندگی بخشید و تو را هدایت کرد.
0 notes
mehr86 · 9 years
Text
ماه رمضان
به نام آفریدگار بزرگ آسمان ها و زمین پروردگار یگانه یکتا آفریدگار زمان بی آغاز و فضای بی انتها به نام او که اول و آخر خود اوست آفریدگاری که آنگونه که شایسته اوست وی را نشناختیم و عبادت نکردیم.
ماه رمضان آمد نور دل و جان آمد / نور دل و جان آمد ماه رمضان آمد خدا رو سپاس به خاطر ماه رمضان, ماه روزه و پاکیزگی دل و جان آنان که معصوم هستند در این ماه به خدا نزدیک تر میشوند و آنان که در کارنامه اعمال خود گناهانی دارند, با روزه گرفتن گناه را از جان و تن و دلشان جدا میکنند! همانطور که مولوی فرمود: اول ای جان دفع شر موش کن / بعد از آن در جمع گندم کوش کن موشی که در جان آدمی است , همان گناهان گذشته اوست که در لابلای سلول های بدنش و در روحش رخنه کرده و با روزه گرفتن جان و دلش پاک میشود و آماده میشود که گندم عبادت خدای تعالی را ذخیره کند تا توشه سفر آخرت شود.
بار الها تو رو صد ها هزار بر شکر میگوییم و تنها از تو یاری میجوییم. خدا یا به دل های ما حکمت ارزانی کن ای رحمت گر مهربان. الحمد لله رب العالمین
0 notes
mehr86 · 9 years
Text
ادب
دیر زمانی است که بدین می اندیشم که شرط بندگی ادب است... ادب نسبت به خدای تعالی ... و شکر خدا از ادب است, که انسان "با ادب" نعمت های خدا را می بیند و همواره خدای را شکر میکند, که مولوی فرمود: از خدا جوییم توفیق ادب /  بی ادب محروم شد از لطف رب که مهمترین نعمت خدا در هر حالتی که باشی, زندگی است, همانطور که حافظ فرمود: چو بر روی زمین باشی توانایی غنیمت دان  /  که دوران ناتوانی ها بسی زیر زمین دارد که مهمترين ادب ها, ادب نسبت به خداي تعالي است، و شکر او برای هر ساعت و هر دقیقه از زندگی ... همانطور که سعدی فرمود که "هر نفسی که فرو میرود ممد حیات است, و چون بر می آید مفرح ذات . پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب. از دست و زبان که بر آید / کز عهده شکرش به در آید " که عده اندکی از بندگان خدای تعالی, شاکر هستند. جهان را بلندی و پستی تویی / ندانم چه ای هر چه هستی توی
در معنی الله اکبر معنی الله اکبر آن است که خدای تعالی از بزرگترین و با عظمت ترین مفهومی که بتوان مجسم کرد و یا مشاهده کرد , بزرگتر است... و این سخن بزرگی است اگر بدانی ... خدایی که به هر بنده اش لطفی مخصوص وی دارد, خدایی که پروردگار زمان بی آغاز , ستارگان و فضای بی انتها , و همه موجودات روی زمین است ... پروردگار بزرگ آسمان ها و زمین اوست. الحمد لله رب العلمین ستایش وسپاس تو راست ای رحمت گر مهربان
در حکمت خدا شناسی: آنگاه که عزم سفر میکنی, درباره مقصد تحقیق میکنی و خود را برای شرایط آن آمده میکنی ... هان به هوش باش که سفری در پیش است از پس مرگ ... و سر و کار همه ما با خداست, پس باید خدای تعالی را شناخت پیش از آنکه به سوی او بشتابی. و شناخت وی با شناخت نعمت های وی میسر میشود ... و آنکه به هر کاری که مشغول باشی پیوسته شکر او به جای آوری,
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم / بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
0 notes
mehr86 · 9 years
Text
آينه دل
چون غرض آمد هنر پوشیده شد صد حجاب از دل به سوی دیده شد چون دهد قاضی به دل رشوت قرار کی شناسد ظالم از مظلوم زار
آنگاه كه به دل وعده نا حق دهي، مي نتواني كه حقيقت را دريابي، كه دل آينه است، و هر آنچه از ناحق كه دل به آن خوش كني چون زنگار است، و چون آينه دل را زنگار گرفت حقيقت در آن انعكاس نمي بايد و بلكه وارون نمايد، يعني حق ناحق جلوه كند! پس به هوش باش كه آينه دلت را زنگار نگيرد!
0 notes
mehr86 · 9 years
Text
در کلاس درس سعدی
کسی را که نام آمد اندر میان / به نیکوترین نام و نعتش بخوان چو همواره گویی که مردم خرند / مبر ظن که نامت چو مردم برند چنان گوی سیرت به کوی اندرم / که گفتن توانی بروی اندرم وگر شرمت از دیده ناظر است / نه ای بی بصر غیب دان حاضر است؟ نیابد همی شرمت از خویشتن / کزو فارغ و شرم داری ز من؟ ------------------------------- هر آن کو برد نام مردم به عار / تو چشم نکو گویی از وی مدار که اندر قفای تو گوید همان / که پیش تو گفت از پس مردمان کسی پیش من در جهان عاقل است / که مشغول خود و ز جهان غافل است
0 notes
mehr86 · 9 years
Text
بود حرمت هر کس از خویشتن
گذری کردیم بر بوستان سعدی , استاد بزرگوارمان, و به سخن ایشان در باب تربیت گوش دادیم , و تحفه ای خلاصه کردیم برای دوستان: در باب نیکو کردن خلق و خوی: تو با دشمن نفس همخانه ای / چه در بند پیکار بیگانه ای؟ تو خود را چو کودک ادب کن به چوب / به گرز گران مغز مردم مکوب تو را شهوت و حرص و کین و حسد / چو خون در رگانند و جان در جسد هوا و هوس را نماند ستیز / چو بینند سر پنجه عقل تیز --------------------------- در باب سخن به جای گفتن و کوتاه و پر مغز گفتن: تامل کنان در خطا و صواب / به از ژاژ خایان حاضر جواب کم آواز هرگز نبینی خجل / جوی مشک بهتر که یک توده گل حذر کن ز نادان ده مرده گوی چو دانا یکی گوی و پرورده گوی صد انداختی تیر و هر صد خطاست / اگر مردی یک انداز و راست مکن پیش دیوار غیبت بسی / بود کز پسش گوش دارد کسی --------------------------- در نکوهش راز خود بر دیگران آشکار کردن: تو اول نبستی که سر چشمه بود / چو سیلاب شد پیش بستن چه سود ؟ تو پیدا مکن راز دل بر کسی / که او خود بگوید بر هر کسی جواهر به گنجینه داران سپار / ولی راز را خویشتن پاس دار سخن تا نگویی بر او دست هست / چو گفته شود یابد او بر تو دست یکی طفل بردارد از رخش بند / نیاید به صد رستم اندر کمند مگوی آنچه طاقت نداری شنود / که جو کشته گندم نخواهی درود چه نیکو  زده است این مثل برهمن / بود حرمت هر کس از خویشتن چو دشنام گویی دعا نشنوی / بجز کشته خویش ندروی اگر تند باشی به یکبار و تیز / جهان از تو گیرند راه گریز 
--------------------------- تو را خاموشی ای خداوند هوش / وقار است و نا اهل را پرده پوش اگر عالمی هیبت خود مبر / وگر جاهلی پرده خود مدر ضمیر دل خویش منمای زود / که هر گه که خواهی توانی نمود ولیکن چو پیدا شود راز مرد / به کوشش نشاید نهان باز کرد به نطق است و عقل آدمیزاده فاش / چو طوطی سخن گوی نادان مباش بنطق آدمی بهتر است از دواب / دواب از تو به گر نگوئی صواب  ---------------------------
زیبا ترین بیتی که در این چهار شعر یافتم این است که "بود حرمت هر کس از خویشتن " ... تو خود حرمت خویش تعیین میکنی ... که چون به نیکویی و ادب رفتار نکردی, انتظار نیکویی و ادب نیز مدار ای دوست !
0 notes
mehr86 · 9 years
Text
اندر ادب همنشيني
به نام خداوند بخشنده مهربان الحمدلله رب العالمين سپاس تو را اي آفريدگار بزرگ، يا من ليس كمثله شي جهان را بلندي و پستي تويي / ندانم چه اي هر چه هستي تواي و الصلاه و السلام علي سيدنا و نبينا أباالقاسم محمد و درود و رحمت تو اي خداوند رحيم بر بندگان شايسته تو، غزالي، سعدي، حافظ، و مولوي پس از سپاس خداي و درود بر نبي أكرم اندر ادب همنشيني: آنگاه كه أرزش عمردانستي و در يافتي كه زندگي چه أرزش والايي دارد، آنگاه دقت كن در انتخاب همنشين! كه نه هر كسي أرزش همنشيني دارد، كه بسيار مسلمان باشند كه از مسلماني جز برخي از عبادات و مراسم ندانند، و از دين مبين نبي أكرم محمد (ص) تنها ظواهر آموخته باشند! و باشند مومناني كه دين غير از اسلام دارند، أما همنشيني با آنان تو را فايده بيشتر باشد! همانطور كه مولوي فرمود( در شعر زير) نه هر كسي كه ظاهر نكو دارد باطن نكو دارد! دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد به زیر آن درختی رو که او گل‌های تر دارد در این بازار عطاران مرو هر سو چو بی‌کاران به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد ترازو گر نداری پس تو را زو رهزند هر کس یکی قلبی بیاراید تو پنداری که زر دارد تو را بر در نشاند او به طراری که می‌آید تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد به هر دیگی که می‌جوشد میاور کاسه و منشین که هر دیگی که می‌جوشد درون چیزی دگر دارد نه هر کلکی شکر دارد نه هر زیری زبر دارد نه هر چشمی نظر دارد نه هر بحری گهر دارد بنال ای بلبل دستان ازیرا ناله مستان میان صخره و خارا اثر دارد اثر دارد
0 notes
mehr86 · 9 years
Photo
Tumblr media
#PersianCalligraphy
0 notes
mehr86 · 9 years
Photo
Tumblr media
ره پنهان بنمايد كه كس آن راه نداند...
0 notes
mehr86 · 9 years
Photo
Tumblr media
در بيابان گر به شوق كعبه خواهي زد قدم ...
0 notes
mehr86 · 9 years
Text
يسبح لله ما في السماوات و ما في الارض
اين همه موجودات از نباتات و درختان گرفته ت�� حشرات، آبزيان و ماهي ها و پرندگان كه مي بيني از خود مي پرسي كه چه مي گويند اين ها و كدام نقاش تصوير اين ها زنده كرده است؟ و همه از خداي تعالي خبر مي دهند، خدايي كه او را آنگونه كه بايد عبادت نكرديم. در مهرباني با حيوانات: امام صادق از پدر بزرگوارش نقل مي كند كه رسول الله (ص) از داغ و نشأن زدن بر حيوانات و از ضرب و شتم بر صورت آنان نهي فرمود زيرا آنها “تسبيح و حمد” خداي مي نمايند.
0 notes
mehr86 · 9 years
Text
سال نو مبارك
در اين نخستين ساعات سال جديد هجري شمسي بر آن شدم كه چند خطي بنويسم. سال نو آغاز بهار است، خداي تعالي زمين را با آن همه عظمت به دور خورشيد مي گرداند و در چنين روزي، موقعيت مكان و زمان بدين صورت مي شود كه بهار زندگي طبيعت آغاز گردد. خدايا، اي رحمت گر مهربان، در اين بهار كه به طبيعت زندگي تازه مي بخشي، دل هاي ما را نيز زنده كن، و به ما حكمت و ادب ببخش تا از رحمت تو بيش از اين بهره مند شويم. خدايا، اي رحمت گر مهربان، تو را آنگونه كه شايسته توست نشناختيم و آنگونه كه حق توست عبادت نكرديم، بر ما ببخش اي رحمتگر مهربان. و سپس: سر سبزترين بهار تقديم تو باد آواي خوش هزار تقديم تو باد گويند لحظه ايست روييدن دل آن لحظه هزار بار تقديم تو باد
0 notes